دانلود, فیلم رایگان , دانلود بالینک مستقسم , دانلود فیلم رایگان با لینک مستقیم , کرج دانلود , دانلود نرم افزار, دانلود موزیک شاد بی کلام
دانلود فیلم تاریخی , بارگیری فیلم ایرانی, دانلود فیلم تخیلی, دانلود فیلم عاشقانه , دانلود فیلم علمی تخیلی ,کرج دانلود بهترین جوکهای روز , جوک های ضد حال, دانلود فیلم از کرج دانلود
دانلود, فیلم رایگان , دانلود بالینک مستقسم , دانلود فیلم رایگان با لینک مستقیم , کرج دانلود , دانلود نرم افزار, دانلود موزیک شاد بی کلام
دانلود فیلم تاریخی , بارگیری فیلم ایرانی, دانلود فیلم تخیلی, دانلود فیلم عاشقانه , دانلود فیلم علمی تخیلی ,کرج دانلود بهترین جوکهای روز ,بیوگرافی,حکایت,پست های عاشقانه,جوک ایرانسل,جوک پسته,جوک یارانه,جوک پراید,جوک حمید معصومی نژاد,جوک شامپو پرژک,جوک حاضر جوابی,پیامک های ضد حال,حکایت,جوک جناب خان,دیالوگ,جوک جمله سازی,متن های زیبا,جملات عاشقانه,جوک ضد دختر,
جوک جمله سازی ,جوک در مورد تیم پرسپولیس,جوک یارانه,جوک کولر,داستان,جوکای الکی مثلا
جوک پراید,جوکای الکی مثلا,جوک درمورد توافق هسته ای,گلچین بهترین جوک ها,
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه می کردم. چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز. زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت و شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد. از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد. از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود. زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم. گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت: «نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟»
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت: «اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند. رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند، ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند. چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت. کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم. این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم
توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه می کردم. چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز. زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت و شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد. از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد. از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود. زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم. گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت: «نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟»
بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت: «اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند. رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند، ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند. چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت. کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم. این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم.»