جوک روغن اویلا
نوشته شده توسط : مرتضی

شاهزاده ای تصمیم گرفت ازدواج کند ، و موضوع را به وزیر دربار که از هوش بالایی برخوردار بود در میان گذاشت ، وزیر دستور داد تا تمام دختران شهر هرکدام غذایی بپزند و برای شاهزاده بیاورند ، روز موعود فرا رسید و دختران شهر هرکدام با غذای لذیذ خود آمده بودند تا بخت خود را امتحان کنند ، در میان آنها دختری بود که چهره زیبایی نداشت و همه وی را مسخره میکردند و با زخم زبانشان او را آزار میدادند ، از قضا شاهزاده به سراغ دختر میرود و به او میگوید تو چگونه به خودت اجازه جسارت داده ای مگر نمیدانی من شاهزاده ام و زن من باید زیبا باشد . در این لحظه اشک از چشمان دختر جاری میشود و با التماس میگوید سرورم شما کمی از غذای من میل کنید ، با مساعدت وزیر آن غذا را میل میکند و از دست پخت دختر خوشش می آید و به دختر میگوید : راز این غذای دلچسب چیست ؟ دختر اشک از چشمان خود پاک میکند و با لحنی مظلومانه میگوید: روغن فرد اعلا ... این روزا یعنی اویلا !!!




:: موضوعات مرتبط: جوک های توپ , ,
:: برچسب‌ها: جوک روغن اویلا ,
:: بازدید از این مطلب : 457
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 15 مهر 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: